بی شکیب(شَ / شِ) مرکّب از: بی + شکیب، بی صبر و بی قرار. (آنندراج)، بی تحمل. بی صبر. (ناظم الاطباء)، رجوع به شکیب شود ادامه... مُرَکَّب اَز: بی + شکیب، بی صبر و بی قرار. (آنندراج)، بی تحمل. بی صبر. (ناظم الاطباء)، رجوع به شکیب شود لغت نامه دهخدا
بی شکیب بی تاب، بی صبر، بی طاقت، بی قرار، ناحمول، ناشکیبمتضاد: شکیبا، صبور ادامه... بی تاب، بی صبر، بی طاقت، بی قرار، ناحمول، ناشکیبمتضاد: شکیبا، صبور فرهنگ واژه مترادف متضاد